هر آنچه از عشق و کلید خوشبختی و رمز و راز عاشقی باید بدانیم


عشق نیروی خارق العادهای است که در وجود آدمی قرار داده شده تا از این ودیعه الهی به نیکی بهره ببرد و تا آنجا پیش رود که اساس و پایه حیات را بر روی خشت های محبت بنا گذارد. آدمی بی آنکه بخواهد عشق میورزد. شاید این حس همانگونه که از معنای ظاهری آن مشخص است علاقه بیش از حد میباشد که از دوران ابتدای زندگی انسان همراه اوست.
عشق مادر به کودک و عشق کودک به مادر یکی از بارزترین نوع این احساس است. در دوران جوانی و بلوغ عشق رنگ و بوی تازهای به خود میگیرد. این افراط بیش از اندازه میشود و یا بخشی از زمان و حتی موقعیت ذهنی ما را اشغال می کند. در مردان بزرگ و زمامداران جهان نیز می توان این عشق و علاقه را جستجو و آن را مشاهده نمود.
عشق در انسانهای بسیار پاک و منزهای که دچار ضعف ونقصان نمیشوند نیز دیده شده است. به عبارت دیگر میتوان اینگونه بیان کرد که اگر عشق صحیح به سراغ کسی بیاید نه تنها او را به ویرانی و قهقراء نمیکشاند بلکه تمام لحظات را برای او مبارک و میمون میسازد.براستی که عشق در نهاد همه انسانها به یک شکل و اندازه ظهور نمیکند و شاید به سراغ همگان آنگونه که شایسته است نمی رود.
به قول مولانا جلال الدین محمد بلخی که می فرماید :
ای بیخبر از ساختن و سوختنی عشق آمدنی بود نه آموختنی
باید عشق بیاید و در دلهای ما نفوذ کند و لحظههایمان را مبارک و میمون گرداند اگر ملاک عاشقی برای انسان روابط عاطفی بین زن و مرد مطرح شده است و این روابط مالیخولیایی را که از درجه افراط نیز گذشته عشق نام گذاری کنیم شاید نام گذاری کاملا درستی نباشد. شما نیز احتمالا بسیار در مورد داستان های احساسی خوانده و شنیده اید. برای مثال سرگذشت یوسف وزلیخا ، لیلی و مجنون ، خسرو و شیرین ، شیرین و فرهاد و شاید بیش از صدها سرگذشت عاشقانه ای که برای یک زوج اتفاق افتاده است و این روابط بیش از اندازه پررنگ بوده است.
بیشتر بخوانید : تنفر از دیگران را چگونه کنار بگذاریم
به سراغ لیلی و مجنون می رویم دو دلداده که سرگذشت آنها بسیار شنیدنی است. روایت این موضوع بخاطر اثبات افراط محبت و علاقه است. گویند روزی از قیس ( مجنون ) پرسیده اند تو با این چهره زیبا و قامت کشیده چگونه آن دختر سیه چرده ( لیلى ) را به عنوان معشوقه خود پذیرفته ای ، قیس در پاسخ می گوید :
اگر بر دیده مجنون نشینی جمال جلوه لیلی ببینی
نکته قابل ذکر و حائز اهمیت این است که عاشق جز نیکی ها و دوستی ها چیز دیگری را نمی بیند. روایت میکنند روزگاری دو جوان و دلداده در کنار هم به خوشی روزگار می گذراندند . سال ها گذشت و بین آن دو کدورتی ایجاد شد. در این میان یکی از آن دو متوجه می شود که در چشم معشوق لکه ای سفید دیده می شود و موجب نازیبایی چهره او گردیده است و همچنین به نظر میرسد دید یک چشم او نیز کم است. این موضوع را به او گوشزد میکند و میپرسد این لکه سفید در چشم تو چیست و چقدر هم موجب نازیبایی چهره تو شده است . معشوق می گوید :
این لکه سفید سالهاست که با من است و هیچ تازگی هم ندارد. اما از آنجا که تو عاشق بوده ای و جز به خوبی ها و نیکیها که ثمره عشق است نمیاندیشیدی در چشم تو این لکه ناچیز می آمد اما امروز که بین من و تو فاصله بسیار ایجاد شده است و آن روابط عاطفی و عشقی گذشته وجود ندارد برایت آشکار گشته است .
براستی چنین است ، عشق موجب می شود انسان جز به نیکی و خوبی فکر نمیکند و هر آنچه را که منشاء زشتی و ناپاکی است کنار می گذارد. اما باید عشق بورزیم به هر آنچه که در اختیار داریم و به آن تعلق خاطر داریم. رمز عشق ورزی صداقت و نیک اندیشی است. به همسر ، فرزندان ، پدر و مادر خود عشق بورزید. محبت را بین همه اقوام و دوستان یکسان تقسیم کنید ، برای هر یک از افراد و دوستان که به تازگی وارد میشوند فایل جدیدی باز کنید و از سهم دیگران کم نکنید تا سهم آنکه تازه وارد شده است را اضافه کنید.
بیشتر بخوانید : ۱۰ رمان عاشقانه که هر کس باید بخواند
قلب ما چون دریا وسیع است و برای هر کسی جایگاهی را میتوان انتخاب کرد. از این که توجه شما نسبت به سایرین کم شود و فرد دیگری جایگزین گردد بسیار نادرست بوده ، در حالی که فایل جدید شما میتواند بر سرمایههای قبلی شما اضافه کند و یا سپردههای قبلی شما را افزوده گرداند نه آنکه مقدار معینی بین همه تقسیم شود. صداقت گفتار و کردار ، حسن خلق ، راز داری ، احترام متقابل ، نیک اندیشی ، صبر ، محبت ، ایمان و باور ، دوستی و صمیمیت ، یک رنگی و در نهایت یکی شدن کلید خوشبختی و رمز عشق ورزی می باشد.
شما ذاتا عشق ورز هستید و در نهاد شما حس عاشقی چون یک ودیعه به امانت نهاده شده است. عشق کلید و رمز موفقیت در زندگی و امور مادی و معنوی شماست.
با عشق همیشه انسان با طراوت و سر زنده است ، عشق خطا بخش و گناه پوش است زیرا زشتیها را نمی تواند که نبیند . با بهانه هایی در سکوت پنهان می کند و میبخشاید.( سورن تیرگارد )
برای آنکه جوان بمانید عاشق باشید ، در عشق از خود گذشتگی و ایثار باید داشته باشید ، چون باغبان عاشقی باشید که هر پائیز از هجر گل او نیز پژمرده می شود و هر بهار دوباره جان می گیرد .
جوانی و نشاط در پشت چهره عاشقی پنهان است و عشق تنها به سراغ کسانی می رود که بخواهند عاشقی کنند و جوانی کنند در ستایش و پرستش خدا نیز عاشق باشید زیرا او نیز به آفریدهاش عشق می ورزد و جز نیکی از آنها نمیبیند و بسیار بخشنده است. یک قلب میتواند هزار سال فکر خود را به کار برد ولی به قدر آنچه عشق یک روز یاد می دهد نمیتواند کسب کند.
دیدگاه شما